وقتی عاشق میشوید چه اتفاقی برای مغز شما میافتد؟
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۹۵۳۱۸
وقتی عاشق میشوید چه اتفاقی برای مغز شما میافتد؟ عاشق شدن ممکن است این احساس را در شما ایجاد کند که تبدیل به پودینگ شده است، اما در واقع، هورمونهایی مانند آتش بازی در چهارم ژوئیه در مغز شما ترشح میشود و همه آنها در حال انجام کارهای مختلف هستند.
دکتر ژاکی اولدز، دانشیار روانپزشکی در دانشکده پزشکی هاروارد در بوستون میگوید: «وقتی برای اولین بار در عشق احساس دیوانگی میکنید و در مورد آن استرس دارید، مقدار زیادی کورتیزول، هورمون استرس، ترشح میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فنیل اتیلامین ماده هورمون مانندی است که در مراحل اولیه جذب تولید میشود و احساس سرگیجه را در برخی افراد هنگام عاشق شدن ایجاد میکند. اولدز بیان کرد: «این ماده باعث آزاد شدن نوراپی نفرین میشود که به بدن کمک میکند به استرس پاسخ دهد و دوپامین، ماده شیمیایی شادی و پاداش است.
او گفت: «این چیزی است که شما را وادار میکند تا مسیری را دنبال کنید و به کسی که دوستش دارید نزدیک شوید. این همان چیزی است که باعث میشود احساس کنید روی یک ابر هستید و در هوا پرواز میکنید.»
دوپامین همچنین باعث ترشح تستوسترون در مردان میشود، احساس برانگیختگی را افزایش میدهد و سروتونین را سرکوب میکند که میتواند منجر به رفتار تهاجمیتر شود. در زنان، آزاد شدن استروژن نیز میل جنسی را تحریک کرده و به بالاترین سطح خود میرساند.
دکتر فیلیپ استیگ، جراح مغز و اعصاب در مرکز پزشکی پرسبیتریان، ویل کورنل نیویورک و مدیر مرکز پزشکی ویل کورنل، اظهار داشت: «اکسی توسین، که گاهی اوقات "هورمون عشق" نامیده میشود، در طول فعالیت جنسی ترشح میشود و چیزی است که باعث میشود با هدف مورد نظر خود احساس پیوند داشته باشید.»
او میگوید: «وقتی عاشق میشوید، نسبتاً تنها میشوید.»
استیگ گفت: «اما عشق بر افراد، متفاوت تأثیر میگذارد، زیرا سطح هورمونها بین افراد متفاوت است و هورمونها انواع روابطی را که افراد دنبال میکنند کنترل میکنند.»
او گفت: «مغز برای عشق آماده شده است. همه ارتباطات وجود دارد، اما نوع آمادگی بین افراد متغیر است.» به عنوان مثال، «یک فرد غنی از دوپامین میل بیشتری به ریسک دارد. فرد غنی از سروتونین در مورد روابط محتاطتر عمل میکند.»
همه این هورمونها بر سلامتی تأثیر میگذارند، برخی خوب، برخی بد.
استیگ گفت: «عشق مناسب برای سلامتی شما مفید است. همانطور که یک رابطه ایجاد میشود، استرس ناشی از این که آیا دوام خواهد داشت کاهش مییابد و احساس متعادل تری از شادی برقرار میشود.»
تحقیقات نشان میدهد زوجهایی که احساس میکنند توسط یکدیگر حمایت میشوند (به خصوص زمانی که همدیگر را زیاد در آغوش میگیرند) سطح اکسی توسین بالاتری دارند که با کاهش فشار خون در زنان مرتبط است.
اولدز گفت: «روابطی که باعث استرس مداوم میشوند، چه به این دلیل که عشق بی نتیجه است و چه به این دلیل که رابطه پر سر و صدا یا توهین آمیز است، نه تنها از نظر عاطفی ناسالم هستند، بلکه برای سلامت جسمانی مضر هستند، «درست مانند هر استرس دیگری برای شما مضر است».
استیگ میگوید: «اگر آنقدر خوشحال نیستید و از عشق نافرجام استرس دارید، کورتیزول ترشح میشود. اپی نفرین آزاد میشود. این واکنش التهابی را افزایش میدهد. ضربان قلب بالا میرود و فشار خون بالا میرود. سروتونین کمتری وجود دارد و میتوانید افسرده شوید. این میتواند به رژیم غذایی و چرخه خواب شما آسیب برساند.»
چه اتفاقی میافتد وقتی عشق میمیرد؟
اولدز میگوید: «تعجب آور نیست که چه اتفاق مهم و عظیمی برای بدن و ذهن فرد است. این اتفاق دقیقاً مانند از دست دادن کسی در اثر مرگ است، یا حتی کمی بدتر از آن به این دلیل که طرف مقابل تصمیم گرفته است که با شما نباشد. چه درگیر باشید چه نباشید، جدایی میتواند مانند یک افسردگی کوچک باشد»
او گفت که این تغییر از چندین جهت برای سلامتی مضر است. علاوه بر استرس از دست دادن یک نفر، «همچنین برای شما محرکی میشود برای انجام کارهایی که برای شما مفید نیست.» به عنوان مثال، ممکن است باعث استرس خوردن غذاهای ناسالم یا کاهش انگیزه برای ورزش شود.
اگر متوجه شدید که مکرراً شریک زندگی اشتباهی را انتخاب میکنید یا در رابطهای که منجر به جدایی میشود، انتخابهای ضعیفی انجام میدهید، ناامید نشوید. استیگ گفت که عشق به طور کامل توسط هورمونها کنترل نمیشود.
او گفت: «همه این سیستمها توسط لوبهای پیشانی شما، مرکز اجرایی مغز شما تنظیم میشوند. این چیزی است که خطرات و پیامدها را ارزیابی میکند. شما میتوانید الگوهای خود را تغییر دهید.»
منبع: سلامت نیوز
منبع: فرارو
کلیدواژه: طرز تهیه ترشح می شود هورمون ها برای شما مغز شما او گفت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۹۵۳۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کشف شگفت انگیز سرنخهای ژنتیکی افسردگی
فرارو- از توصیف تجربیات اصلی افسردگی تغییرات در انرژی، فعالیت، تفکر و خلق و خو بیش از ده هزار سال میگذرد. واژه افسردگی حدود ۳۵۰ سال است که مورد استفاده قرار میگیرد. با توجه به چنین پیشینه طولانیای ممکن است شگفت زده شوید اگر بدانید که متخصصان در مورد چیستی افسردگی و هم چنین درباره نحوه تعریف یا علت بروز آن با یکدیگر اجماع نظر ندارند. با این وجود، بسیاری از کارشناسان با این موضوع موافق هستند که افسردگی خانواده بزرگی از بیماریها به علل و سازوکارهای مختلف است. این امر باعث میشود تا انتخاب بهترین درمان برای هر فرد چالش برانگیز باشد.
افسردگی واکنشی در برابر افسردگی درون زادبه گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن، یک استراتژی آن است که انواع فرعی افسردگی را جستجو کرده و ببینید که آیا ممکن است با انواع مختلف درمان بهتر عمل کنند یا خیر. یک مثال در این باره مقایسه افسردگی واکنشی با افسردگی درون زاد است. افسردگی واکنشی (هم چنین به عنوان افسردگی اجتماعی یا روانی نیز شناخته میشود) ناشی از قرار گرفتن در معرض رویدادهای استرس زای زندگی است. این موارد ممکن است مورد تعرض واقع شدن یا مواجهه با از دست دادن یک عزیز باشد و یک واکنش قابل درک به یک محرک خارجی قلمداد میشوند.
در مقابل، افسردگی درون زاد (که به عنوان افسردگی بیولوژیکی یا ژنتیکی نیز قلمداد میشود) توسط چیزی در درون ایجاد میشود مانند ژنها یا شیمی مغز. بسیاری از افرادی که به صورت بالینی در زمینه سلامت روان کار میکنند این نوع از تقسیم بندی را میپذیرند. با این وجود، پژوهشگرانی از دانشگاه سیدنی این تقسیم بندی را بیش از اندازه ساده قلمداد کردند. آنان به این موضوع پرداختند که ژنها و رویدادهای استرس زای زندگی ممکن است به صورت جداگانه در ایجاد افسردگی نقش داشته باشند، اما همزمان با افزایش خطر ابتلا به افسردگی یک فرد با یکدیگر در تعامل هستند. شواهد نشان میدهند که در قرار گرفتن در معرض عوامل استرس زا یک جزء ژنتیکی وجود دارد. برخی از ژنها روی مواردی مانند شخصیت یا کاراکتر تاثیر میگذارند. برخی از ژنها بر نحوه تعامل ما با محیط تاثیر میگذارند.
در نتیجه، آن تیم تحقیقاتی در دانشگاهی سیدنی تصمیم گرفتند نقش ژنها و عوامل استرس زا را بررسی کنند تا متوجه شوند آیا طبقه بندی افسردگی به عنوان واکنشی یا درون زاد معتبر است یا خیر. افراد مبتلا به افسردگی به پرسشهایی درباره قرار گرفتن در معرض رویدادهای استرس زای زندگی پاسخ دادند. محققان دانشگاه سیدنی DNA نمونههای بزاق آن افراد را برای محاسبه مخاطرات ژنتیکی آنان برای اختلالات روانی مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. سوال آنان ساده بود این که آیا خطر ژنتیکی برای افسردگی، اختلال دو قطبی، اسکیزوفرنی، اختلال کم توجهی – بیش فعالی* (ADHD)، اضطراب و روان رنجوری* (Neuroticism) بر قرار گرفتن گزارش شده افراد در معرض رویدادهای استرس زای زندگی تاثیر میگذارد یا خیر.
شاید بپرسید آن محققان چرا برای محاسبه خطر ژنتیکی اختلالات روانی در افرادی که پیشتر دچار افسردگی بودند به پژوهش پرداختند و کم و بیش بودن این واریانت در افراد مختلف متفاوت است. حتی افرادی که پیشتر به افسردگی دچار بوده اند نیز ممکن است خطر ژنتیکی کمی برای آن داشته باشند. این افراد ممکن است به دلیل برخی علل دیگر دچار افسردگی شده باشند.
محققان دانشگاه سیدنی خطر ژنتیکی شرایطی به جز افسردگی را به چند دلیل بررسی کردند. نخست آن که واریانتهای ژنتیکی مرتبط با افسردگی با افسردگی مرتبط با سایر اختلالات روانی همپوشانی دارند. نکته دوم آن که دو فرد مبتلا به افسردگی ممکن است واریانت ژنتیکی کاملا متفاوتی داشته باشند. بنابراین، محققان قصد داشتند شبکه گستردهای برای بررسی طیف وسیع تری از واریانتهای ژؤنتیکی مرتبط با اختلالات روانی ایجاد کنند.
اگر تقسیم بندی افسردگی به دو دسته واکنشی و درون زاد معتبر باشد انتظار میرود افرادی که مولفه ژنتیکی کم تری در افسردگی خود دارند (گروه واکنشی) رویدادهای استرس زای زندگی را گزارش کنند. هم چنین انتظار میرود افرادی که دارای مولفه ژنتیکی بالاتری هستند (گروه درون زاد) رویدادهای استرس زای کم تری را گزارش کنند.
با این وجود، پس از مطالعه بیش از ۱۴ هزار فرد مبتلا به افسردگی نتیجه کاملا برعکس آن چه انتظار میرفت حاصل شد. محققان دریافتند افرادی که در معرض خطر ژنتیکی بالاتری برای افسردگی، اضطراب، اختلال کم توجهی – بیش فعالی یا اسکیزوفرنی قرار دارند میگویند که در معرض استرسهای بیش تری قرار گرفته اند. مواجهه با حمله از طریق سلاح، تجاوز جنسی، سانح رانندگی مشکلات حقوقی و مالی و سوء استفاده و مورد بی توجهی قرار گرفتن در دوران کودکی در افرادی که خطر ژنتیکی بالاتری برای افسردگی، اضطراب، اختلال کم توجهی – بیش فعالی یا اسکیزوفرنی داشتند شایعتر بود.
ژنها چگونه نقش ایفا میکنند؟خطر ژنتیکی اختلالات روانی حساسیت افراد را نسبت به محیط تغییر میدهد. دو نفر را تصور کنید یکی با خطر ژنتیکی بالا برای افسردگی و دیگری با خطر ژنتیکی پایین برای افسردگی. آن دو نفر شغل شان را از دست میدهند. فرد آسیب پذیر از نظر ژنتیکی از دست دادن شغل را به عنوان تهدیدی برای ارزش خود و موقعیت اجتماعی اش تجربه میکند. احساس شرم و ناامیدی در او وجود دارد. او از ترس از دست دادن شغل دیگر نمیتوانند خود را مجبور کنند به دنبال شغل دیگری باشد. برای فرد دیگر از دست دادن شغل کمتر با چنین احساسی همراه است. آن دو نفر یک رخداد را به گونهای متفاوت درونی میکنند و آن را به شکلی متفاوت به یاد میآورند.
خطر ژنتیکی برای اختلالات روانی همچنین ممکن است باعث شود افراد در محیطهایی قرار بگیرند که اتفاقات بدی در آن رخ میدهد. برای مثال، خطر ژنتیکی بالاتر برای افسردگی ممکن است بر عزت نقس تاثیر بگذارد و فرد را بیشتر در معرض روابط ناکارآمد قرار دهد که سپس تبدیل به روابطی بد خواهند شد.
مطالعه محققان برای افسردگی چه معنایی دارد؟نخست آن که نتیجه مطالعه تایید میکند که ژنها و محیط مستقل نیستند. ژنها بر محیطهایی که در نهایت در آن زندگی میکنیم و بر رخدادهای پس از آن تاثیر میگذارند. ژنها هم چنین بر نحوه واکنش ما به آن رویدادها تاثیر میگذارند.
دوم آن که نتیجه مطالعه محققان استرالیایی از تمایز بین افسردگی واکنشی و درون زاد پشتیبانی نمیکند. ژنها و محیطها تعامل پیچیدهای دارند. در اکثر موارد افسردگی ترکیبی از ژنتیک، بیولوژی و عوامل استرس زا است.
سوم آن که افراد مبتلا به افسردگی که مولفه ژنتیکی قوی تری در افسردگی خود دارند گزارش میدهند که زندگی شان با عوامل استرس زای جدی تری نشانه گذاری شده است. بنابراین، از نظر بالینی افرادی که آسیب پذیری ژنتیکی بالاتری دارند ممکن است از یادگیری تکنیکهای خاص برای مدیریت استرس خود بهرهمند شوند. این ممکن است به برخی از افراد کمک کند تا در وهله نخست احتمال ابتلا به افسردگی را کاهش دهند. هم چنین، ممکن است به برخی از افراد مبتلا به افسردگی کمک کند تا مواجهه مداوم خود را با عوامل استرس زا را کاهش دهند.
اختلال کم توجهی – بیش فعالی یک اختلال عصبی رشدی است که با اختلال عملکرد اجرایی و علائمی همچون نقص در توجه و تمرکز، بی احتیاطی، بیش فعالی و تکانشگری که فراگیر، مخرب و در عین حال برای سن فرد غیرطبیعی هستند مشخص میشود.
*روان رنجوری یا روان آزرده گرایی یک تمایل طولانی مدت به یک حالت عاطفی منفی یا اضطراب است. روان رنجوری یک بیماری نیست بلکه یک ویژگی شخصیتی است. افراد مبتلا به روان رنجوری تمایل بیشتری به افسردگی دارند و بیشتر از دیگران احساس گناه، حسادت، عصبانیت و اضطراب میکنند.